دوشنبه ها
دوشنبه های دوست داشتنی
جلسات دوشنبه های ما که از اکتبر شروع شده بودند ، رسما تمام شدند. با شش نفر شروع کردیم و با صد و اندی نفر تمام ... بزرگترین چالش جلسات این بود که می خواستم با زیاد حرف زدن همه را خسته نکنم ولی مجبور بودم زیاد حرف بزنم ! از وقتی بچه ها به موبایل هاشان زیاد نگاه می کردند و سرعت رفت و برگشت اس ام اس ها زیاد می شد ، می فهمیدم اوضاع وخیم شده ! سریع سعی می کردم با شوخی و مزاحی دوباره جمع را برگردانم به تیرگان !
تا الان سی و دو نفر از میهمانان تیرگان در تورنتو هستند : بهمن فرمان آرا ، نیما کیان ، رعنا فرحان ، سعید شنبه زاده ، رادیو تهران ، ناصر اویسی ، کاملیا دارا و ... حالا با این همه شور و هیجان و نشاط ، وسط بحبوحه کارها و پاسخ دادن به ایمیلهایی که سرعت آمدنشان چند ده برابر زمان پاسخ دادن به آنها است ، مانده بودم که دوشنبه های ساعت هفت اجرایی را چه کنم ... جدا ماتم گرفته بودم ... می دانستم که همان کاری را باید بکنم که با سه شنبه های ساعت هفت بازاریابی کردم... با یکشنبه ها هشت صبح توسعه و تحقیق ... با همه روزهای خوب به یاد ماندنی ... همان کاری که همه می کنند ... به یاد سپردن و مزمزه کردن و گاهی دلتنگ شدن ...
نوشته مریم را که خواندم ، دیدم زیاد کار مهمی نباید بکنم... کافی است که ایمان بیاورم به آنچه مریم می گوید ... به تاریخی که از دل هزار فراز و فرود ، هنوز هم پر می کشد بالهای پروازش لای دالانهای بی حصار جاودانگی ... به اوج گرفتن تیرگانی که اگر همین فرزندان نازنینش نبودند ، تا حالا هزار بار زمین افتاده بود که نیفتاد ... و به ایرانی که جاودانه خواهد ماند اگر من و تو کمی قله های دلمان را جدی تر بپیماییم ... به یک حوض زلال پر از ماهی قسم که ایران جاودانه خواهد ماند ...
..